• وبلاگ : شهداي مسجد علي اكبر
  • يادداشت : به ياد شهيد داوودحيدري
  • نظرات : 2 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + امير مسعود بزرگيان 

    بعد از برگشت از عمليات تکميلي کربلاي 5 آماده باش لشگر لغو شده بود از بين بچه هايي که از معرکه شلمچه و کربلاي 5 سالم مونده بودن خيلي ها تسويه گرفته بودند و تعدادي بعد چند ماه فشار و سختي، با شوق و اشتياق زيادي مرخصي رفته و به تهران (کرج و ساجبلاق) برگشته بودند اردوگاه گردان زهير حسابي خلوت بود تعداد کمي از بچه باقي مانده بودند، خلوتي اردوگاه، چادرهاي خالي، حجم سنگين خاطرات شهدايي که گوشه گوشه پراکنده بود در کنار سکوت سرد چادر هاي خلوت اردوگاه سرعت گذشت زمان را کند مي کرد. من بعد غنيمت گرفتن دو سه تا ترکش کوچک از معرکه پاتک عراقيها درسه راه مرگ (شهادت) صبح 22 ديماه 65 ، چند روزي بعد از بيمارستان به تهران رفته بودم و به قولي نفسي کشيده بودم اما اينهم باعث نمي شد که با اردوگاه خالي از شور نشاط هميشگي احساس راحتي کنم در اين بين بودن داوود حيدري تو اردوگاه شايد تنها دلخوشي من شده بود و هم صحبتي گاه بي گاه که به دليل اين خلوتي بيشتر اتفاق مي افتاد.

    پاسخ

    سپاس اميرجان