• وبلاگ : شهداي مسجد علي اكبر
  • يادداشت : به ياد شهيد داوودحيدري
  • نظرات : 2 خصوصي ، 12 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + امير مسعود بزرگيان 

    مي گفت وقتي برگشته چادر خالي گردان ديده قلبش درد گرفته در چادر باز کرده و تنها توي تاريکي خاطراتش را با تک تک بچه ها مرور کرده، مي گفت اونوقت فهميدم کمر آدم بشکنه يعني چي، مي گفت ياد امام حسين و داغش در شهادت حضرت عباس افتادم مي گفت بلند شدم به ياد کشييدن عمود خيمه عباس و داغ برادر مردگي خودم ميله هاي چادر کشيدم وچادر را خواباندم تا .....

    السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين

    التماس دعا

    پاسخ

    امروز صبح چند تا از بچه هاي مسجد اومده بودند دنبالم براي يک خبر مهم و نزديک بود در خونه رو از جا در بيارندتازه ميخواستم برم سرکاروقصد داشتم تا ريشهام رواز ته بتراشم.وقتي خبر روشنيدم پاهام لرزيد.اولين کارم کنار انداختن تيغ وپوشيدن شلواروانداختن پيراهن روي شلواربود وبه سرعت زدم بيرون چند روز پس از رجعت امام زمان شهداهم برگشته بودند همچنين شهداي محل برگشته بودند قرار توي مسجد بود وچه کربلايي بود کوچه مسجد وحياط وشبستان پرازبوس وماج وتف باروني شده بود که بچه ها حواله ميکردند ..........(اين واقعه رخ خواهد داد)