سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درقطعه53که اکثرخفتگانش شهدای اواخر سال1364 وعمیات فاوهستند درردیف118و116 وشماره های اول که به ترتیب مزار شهیدان مجیدشاطری وعلیرضا ابوطالبی وپسرعمویش ومحمدابوالقاسمی و... ومجیدسرچمی ومحمودرضا انوری واحمدفلاح تفتی قراردارد.ودراین خصوص  نکته ای نهفته است وآن هم مربوط به تاریخ شهادت ودفن شهید احمد فلاح میباشد. اودرحدود11ماه بعددرعملیات کربلای5شهید شد اما چرادرکنارمحمودرضا انوری وسایرشهدای عملیات والفجر8که درسال قبل انجام شد دفن شده است واما شرح ماجرا:
در9تا11اسفندسال1364همون روزهاییکه خیلی ها درحال خانه تکانی عید بودند.مسجدعلی اکبرشاهد شهادت علیرضا ابوطالبی ومجید شاطری و... ومجیدسرچمی ومحمدابوالقاسمی بود 2روزبعد ازتشییع جنازه مجیدسرچمی بودکه دم دمای غروب خبرشهادت محمودرضا انوری رو در خونشون به خواهر بزرگش دادندوازاون شب  خانوادش داغدارشدند که هنوزدرقیدحیات هستند ولی اشخاص دیگه ای بودند که  بعد از اون دیگه آرزوی موندن تو این دنیا رو نداشتند.
روزها وهفته ها از عملیات اسفندسال1364 میگذشت وخانواده شهدای قطعه53 سنگهای سفارشی وحجله میساختندتابرای مراسم چهلم عزیزشون یادبودی شایسته برگزار بشه.اما برای اونهاجای سوال بود که چرا خانواده شهیدی که کنارمحمودرضا انوری دفن شده اونقدر بی محبتند.اون قبر نه سنگ داشت ونه چیز دیگه ای.تنها علامت اون قبر فقط وفقط یک مقوا باستونی ازچوب جعبه میوه بود که روش نوشته شده بود شهیدعبدخدایی!
سال1365رسید ودراردیبهشت اون سال سیدکمال سادات کیایی.رضادادخواه.محمددمیرچی ومتین مسعودی شهید شدند.اونها 2.5ماه قبل از اینوبا شنیدن خبرشهادت برادرهاشون سعید(محمودرضاانوری)ومجیدسرچمی ومحمدابوالقاسمی شهیدشده بودن.میدونین صیغه عقد اخوت(برادری) چی چیه؟
تاریخ به زمستان1365نزدیک میشد وچهره احمد(فلاح)هرروز بیشتر به راهی تو آسمون خیره میشد یکی از شبها توی صحن مسجد بیاد برادریی که با سعید(محمودرضا انوری وتعدادی از شهدا وبچه های مسجد) خونده بود با برادر کوچیکتر سعیدهم برادرخونده شد.
عملیات کربلای5 به شدت ادامه داشت وبچه های گردان زهیردرمحدوده نهرجاسم باتمام تلاش درگیر بودند.احمد (فلاح) هم توهمون گردان درحال نبردبا دشمنی بود که فقط2متربا هم فاصله داشتندفقط عرض یک جاده!.عراقیها نارنجک پرت میردن وبچه ها هم تلاش میکردن همون نارنجکها رو به خود عراقیها برگردونن ولی......
مهدی رفته بود به پزشک قانونی –معراج شهدا پشت پارک شهر با یه شیشه عطر تی رزکه به زخمها وبدن خستهء احمدبزنه.آخه برادرش شهید شده بودبرادریی که یک شب تو صحن مسجد علی اکبر با احمدبسته شده بود تا با هم باشند حتی اون دنیا کنار دروازه بهشت این دیدار3روزتکرارشد.
از ظاهر جنازه معلوم بود که چیزی(یکی از همون نارنجکهای ضامن کشیده) کنارپهلوی احمد منفجر شده وسمت چپ سینه ویازوش روزخمی کرده که درنهایت با صورت وبینی به زمین افتاده وکاملا آروم بود.وحالا پیش بقیه بچه های محل و برادراش توی آسمونهاست وحتما مهدی  وبقیه دوستاش رو که تو این دنیا موندن رو فراموش نمیکنه.
تو اون عملیات خیلیها شهید شدن علی اکبرحشمتی.عباس نظریه.مهدی حسنی ودوسه نفر دیگه که جهارپنج روزی همه مسجدعلی اکبر روسیاهپوش کرده بود اماتاروزی که احمدفلاح شهید شد  فقط یک نفر از اسرار وصیتنامش اطلاع داشت. سیدمهدی رضوی!
11ماه قبل یعنی همون روزی که سعید رو بخاک سپردن ورفتن احمد فلاح قبرکنارسعید روپرکرد برای خودش کنارگذاشت(خانوادش منو ببخشن) وتازمان شهادتش درمورد صاحب قبرخالی دروغ هم نگفت چون روی قبر نوشته شده بود شهیدعبدخدایی!.
     

 
نوشته شده در  دوشنبه 89/3/24ساعت  8:0 عصر  توسط محمد مهدی انوری 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
برادر شهید حساب نمیشه!
وقایع کانال کمیل وحضور میثم لطیفی(برادر شهیدفضل ا...لطیفی)
پیدا نمودن شناسه ورمز وبلاگ پس از یک سال
شهدای مسجدعلی اکبر(فهرست دوم)
2نفراز7دلاور
به یاد شهید داوودحیدری
مقدمهء متاخره
شهدای مسجد فهرست اول
عکسی پر از شهید
درد دلِ شهیدان
مرگ آگا هی
درباره خودم